- Barajar
ActivarDesactivar
- Alphabetizar
ActivarDesactivar
- Frente Primero
ActivarDesactivar
- Ambos lados
ActivarDesactivar
- Leer
ActivarDesactivar
Leyendo...
Cómo estudiar sus tarjetas
Teclas de Derecha/Izquierda: Navegar entre tarjetas.tecla derechatecla izquierda
Teclas Arriba/Abajo: Colvea la carta entre frente y dorso.tecla abajotecla arriba
Tecla H: Muestra pista (3er lado).tecla h
Tecla N: Lea el texto en voz.tecla n
Boton play
Boton play
26 Cartas en este set
- Frente
- Atrás
- 3er lado (pista)
confound
|
گیج کردن، متحیر کردن
confuse |
The sudden rise in share prices has confounded economists.
افزایش ناگهانی قیمت های سهام، اقتصاددانان را گیج کرده است. |
trigger
|
شروع کردن، به راه انداختن، فعال کردن
|
Some people find that certain foods trigger their headaches.
برخی از مردم دریافتند که غذاهای خاصی سردردهایشان را فعال می کند. |
coincide
|
همزمان بودن، در یک زمان اتفاق افتادن
|
I timed my holiday to coincide with the childeren's school holiday.
من تعطیلی خودم را همزمان با تعطیلی مدرسه بچه ها تنظیم کردم. |
enhance
|
اصلاح کردن، افزایش دادن (ارتقاء دادن)
|
We're using technology to enhance over levels of service.
ما در حال استفاده از تکنولوژی هستیم تا سطح خدمات خود را ارتقاء دهیم. |
surge
|
افزایش شدید و ناگهانی، حرکت سریع
|
An unexpected surge an electrical power caused the computer to crash.
افزایش شدید و پیش بینی نشده توان الکتریکی (جریان برق) موجب خرابی کامپیوتر شد. |
assimilate
|
جذب کردن، همانند ساختن و یکی کردن
|
The European Union should remain flexible enough to assimilate more countries quickly.
اتحادیه اروپا باید به اندازه کافی منعطف باقی بماند تا به سرعت کشورهای بیشتری را جذب نماید. |
denote
|
دلالت داشتن، معنی داشتن
|
The color red is used to denote danger.
رنگ قرمز برای دلالت کردن بر خطر استفاده می شود. |
implement
|
انجام دادن، اجرا کردن
|
The changes to the national health system will be implemented next year.
تغییرات در سیستم سلامت ملی سال آینده اجرا می گردد. |
delineate
|
مشخص کردن، معین کردن
|
The main charecters are clearly delineated in the first chapter of the book.
شخصیت های اصلی در فصل اول کتاب به صورت واضحی مشخص شده اند. |
undermine
|
ضعیف کردن، تحلیل بردن
|
The president has accused two cabinet ministers of working secretly to undermine his position.
رئیس جمهور دو تن از وزرای کابینه را به انجام کارهای مخفیانه در جهت تضعیف موقعیتش متهم کرده است. |
comply
|
تبعیت کردن
obey |
There are serious penalties for failure to comply with the regulations.
جریمه های سنگینی برای عدم تبعیت از قوانین وجود دارد. |
flactuate
|
تغییر کردن، نوسان کردن
|
Vegetable prices flactuate according to the season.
قیمت سبزیجات بر اساس فصول نوسان دارد. |
distribute
|
پخش کردن، توزیع کردن
|
The company aims eventualy to distribilute its products throughout the European Union.
کمپانی قصد دارد که نهایتا محصولاتش را در اتحادیه اروپا توزیع کند. |
deviate
|
منحرف کردن
|
The bus had to deviate from its usual route because of a road closure.
به دلیل مسدود شدن مسیر، اتوبوس مجبور شد از مسیر معمولش منحرف شود. |
indispensable
|
واجب، ضروری
|
A good dictionary is indispensable for learning a foreign language.
برای یادگیری یک زبان خارجی، یک دیکشنری خوب ضروری می باشد. |
regulate
|
تنظیم کردن، میزان کردن
|
You can regulate the temperature in the house by adjusting the thermostat.
شما می توانید با تنظیم ترموستات دمای داخل خانه را تنظیم کنید. |
coordinate
|
هماهنگ کردن، سازماندهی کردن
|
We need someone to coordinate the whole campaign.
ما نیازمند فردی هستیم که کل عملیات را سازماندهی کند. |
interpret
|
تفسیر کردن، ترجمه کردن
|
It's difficult to interpret these statistics without knowing how they were obtained.
تفسیر کردن این آمار بدون آگاهی از نحوه به دست آمدن آن ها دشوار است. |
violate
|
نقض کردن، تجاوز کردن
infringe |
They were charged with violating federal law.
آنها متهم به نقض قانون فدرال بودند. |
differential
|
تفاوت، تفاضلی
|
The pay differential between workers and management is too great.
تفاوت بین دستمزد کارگران و مدیریت خیلی زیاد است. |
decent
|
مناسب، قابل قبول از لحاظ اجتماعی
متضاد Indecent ناپسند |
Everyone should be entitled to a decent standard of living.
همه افراد باید از حق داشتن زندگی با استاندارد مناسب برخوردار باشند. |
potent
|
قوی
Impotent ضعیف |
The Berlin Wall was a potent symbol of the Cold War.
دیوار برلین نمادی قدرتمند از جنگ سرد بود. |
probe
|
بررسی کردن، جستجو کردن
investigate |
Detectives questioned him for hours, probing for any inconsistencies in his story.
کارآگاه ها در بررسی (جستجو) وجود تناقضاتی در داستان او، ساعت ها از او بازجویی کردند. |
navigate
|
رهیابی کردن، هدایت کردن
|
Sailors have special equipment to help them navigate.
دریانوردان تجهیزات خاصی دارند که در راهیابی به آن ها کمک می کند. |
ponder
|
تفکر کردن، عمیق اندیشیدن
contemplate |
The senator pondered the question for a moment.
سناتور برای لحظه ای درباره سوال فکر کرد. |
expound
|
توضیح دادن (به طور دقیق)
|
We listened as she expounded on the goverment's new policies.
هنگامیکه او سیاست های جدید دولت را توضیح داد، ما گوش کردیم. |