• Barajar
    Activar
    Desactivar
  • Alphabetizar
    Activar
    Desactivar
  • Frente Primero
    Activar
    Desactivar
  • Ambos lados
    Activar
    Desactivar
  • Leer
    Activar
    Desactivar
Leyendo...
Frente

Cómo estudiar sus tarjetas

Teclas de Derecha/Izquierda: Navegar entre tarjetas.tecla derechatecla izquierda

Teclas Arriba/Abajo: Colvea la carta entre frente y dorso.tecla abajotecla arriba

Tecla H: Muestra pista (3er lado).tecla h

Tecla N: Lea el texto en voz.tecla n

image

Boton play

image

Boton play

image

Progreso

1/26

Click para voltear

26 Cartas en este set

  • Frente
  • Atrás
  • 3er lado (pista)
attain
دست یافتن، رسیدن
we need to identify the best ways of attaining our objectives.

ما نیاز داریم که بهترین شیوه های دستیابی به اهدافمان را تشخیص دهیم.
widespread
گسترده، شایع
extensive, prevalent, rife
Malnutrition in the region is widespread-affection up to 78% of childeren under five years old.

سوء تغذیه در این ناحیه شایع است- به نحوی که در حدود 78 درصد از کودکان کمتر از 5 سال را تحت تاثیر قرار می دهد.
advent
ظهور
Life in Britain was transformed the advent of the steam engine.

با ظهور موتور بخار، زندگی در انگلستان دگرگون گردید.
exceed
متجاوز شدن از
The final cost should not exceed $5000.

قیمت نهایی نباید از 5000 دلار تجاوز کند.
explicit
واضح، آشکار، روشن
Be explicit when you talk about money with your family.

وقتی در مورد پول با خانواده ات صحبت می کنی، صریح باش.
monitor
نظارت کردن، کنترل کردن
The new finding suggest that women ought to monitor their cholesterol levels.

دستاوردهای جدید نشان می دهد که خانم ها باید سطوح کلسترولشان را کنترل نمایند.
procedure
رویه، طرز عمل
I want to get a new passport but i don't know the procedure.

من قصد دارم که یک پاسپورت جدید بگیرم، اما از رویه این کار آگاهی ندارم.
commitment
تعهد، التزام
She is known chiefly for her commitment to nuclear disarmament.

او عمدتا به دلیل تعهدی (التزامی) که نسبت به خلع سلاح اتمی دارد، شناخته شده است.
inhibition
جلوگیری، ممانعت
An unhappy family life my inhibit childeren's learning.

یک زندگی خانوادگی فاقد شادی و نشاط می تواند مانع یادگیری کودکان شود.
manipulate
اداره کردن (به شیوه ای غیره صادقانه)، ماهرانه عمل کردن، دستکاری کردن
Babies investigate their world by manipulating objects.
کودکان دنیایشان را با دستکاری کردن اشیاء جستجو می کنند.
Throughout her career she has very successfully manipulated the media.
او در طی دوران کاری اش، به طرز موفقیت آمیزی رسانه ها را اداره کرده است (رسانه ها را به نفع خودش کنترل کرده است).
contradiction
تضاد، تناقض
You say that you're good friends and yet you don't trust him. Isn't that a bit of a contradiction?

شما می گویی که دوست های خوبی هستید اما هنوز به او اعتماد نداری، آیا این مطلب تا حدی متناقض نمی باشد؟
scrutinize
موشکافی کردن، به دقت بررسی کردن
He scrutinize the men's faces carefully, trying to work out who was lying.

او چهره مردها را به دقت موشکافی کرد (بررسی کرد)، برای اینکه بفهمد چه کسی در حال دروغ گفتن بود.
retrospect
نگاه به گذشته
In retrospect, I think my marriage was doomed from the begining.

در نگاه به گذشته، فکر می کنم که ازدواج من از همان ابتدا محکوم به شکست بود.
subtle
جزئی، ظریف
The pictures are similar, but there are subtle differences between them.

تصاویر شبیه به هم هستند اما تفاوت های ظریفی بین آن ها وجود دارد.
precede
مقدم بودن، پیش از چیزی آمدن
Lunch will be perecede by a short speech from the chairman.

قبل از ناهار، سخنرانی کوتاهی از رئیس خواهیم داشت.
destitute
poor, penniless, impoverished

فقیر، بینوا
When he died, his family was left completely destitute.

وقتی او مرد، خانواده اش در فقر کامل تنها گذاشته شدند.
degenerate
رو به انحطاط رفتن، تنزل پیدا کردن
Educational standards are degenerating year by year because of a lack of funds.

به دلیل فقدان سرمایه، استانداردهای آموزشی سال به سال تنزل پیدا می کنند.
vital
حیاتی، ضروری
In this job, the ability to remain calm is vital.

در این شغل، توانایی خونسرد باقی ماندن، (عاملی) ضروری است.
agitate
بحث کردن، پریشان کردن
The unions continue to agitate for higher pay.

اتحادیه ها به بحث برای دستمزد بالاتر ادامه می دهند.
discriminate
تبعیض قائل شدن
Under federal law, it is illegal to discriminate against minorities and women.

بر اساس قانون فدرال، تبعیض قائل شدن علیه اقلیت ها و زنان غیرقانونی است.
inherent
ذاتی، اصلی
Every business has its own inherent risks.

هر تجارتی ریسک های ذاتی خود را دارد.
pursue
دنبال کردن، تعقیب کردن
The hunters spent hours pursuing their prey.

شکارچی ها، چندین ساعت را صرف دنبال کردن شکارشان کردند.
conflict
تضاد، تعارض
There was a lot of conflict between him and his father.

تعارض زیادی بین او و پدرش وجود دارد.
consistant
ثابت، همسان
We need to be consistent in our approach.

ما نیاز داریم که در رویکردمان ثابت قدم باشیم.
obligatory
واجب، الزامی
compulsory, mandatory, requisite
The medical examination before you start work is obligatory.

تست پزشکی قبل از اینکه شروع به کار کنید الزامی است.
restrict
محدود کردن
Having small children really restricts your social life.

داشتن بچه های کوچک، حقیقتا زندگی اجتماعی شما را محدود می کند.