• Barajar
    Activar
    Desactivar
  • Alphabetizar
    Activar
    Desactivar
  • Frente Primero
    Activar
    Desactivar
  • Ambos lados
    Activar
    Desactivar
  • Leer
    Activar
    Desactivar
Leyendo...
Frente

Cómo estudiar sus tarjetas

Teclas de Derecha/Izquierda: Navegar entre tarjetas.tecla derechatecla izquierda

Teclas Arriba/Abajo: Colvea la carta entre frente y dorso.tecla abajotecla arriba

Tecla H: Muestra pista (3er lado).tecla h

Tecla N: Lea el texto en voz.tecla n

image

Boton play

image

Boton play

image

Progreso

1/26

Click para voltear

26 Cartas en este set

  • Frente
  • Atrás
  • 3er lado (pista)
discrete
جدا، مجزا، گسسته

separate, distinct
These small companies now have their own discrete identity.

این شرکت های کوچک در حال حاضر از هویت مستقلی برخوردار می باشند.
encounter
مواجه شدن، روبه رو شدن
The government has encounterd strong opposition over its plans to build a new airport.

دولت با مخالفت جدی در خصوص برنامه هایش برای ساخت فرودگاهی جدید، مواجه گردیده است.
suspend
تعلیق کردن، آویزان کردن
The trail was suspended after threats were made against witnesses.

بعد از اینکه علیه شهود تهدیداتی صورت پذیرفت، محاکمه تعلیق گردید.
maintain
نگهداری کردن، حفظ کردن
The two countries have always maintained close relations.

دو کشور همواره روابط نزدیکشان را حفظ کرده اند.
diminish
کاهش دادن، پایین آوردن
The world's resources are rapidly diminishing.

منابع جهان به سرعت در حال کاهش است.
conduct
هدایت کردن، انجام دادن، رفتار
We are conducting a survey of consumer attitudes towards organic food.

ما در حال انجام یک نظرسنجی از گرایش های مصرف کننده در خصوص مواد غذایی ارگانیک هستیم.
estimate
تخمین زدن، برآورد کردن
According to some estimates, almost two thirds of the city has been destroyed by the earthquake.

بر اساس برخی تخمین ها، تقریبا دو سوم شهر در اثر زلزله تخریب شده است.
allocate
اختصاص دادن
The government is allocating £10 million for health education.

دولت در حال تخصیص 10 میلیون پوند به آموزش های بهداشتی می باشد.
emerge
پدیدار شدن، ظاهر شدن
The sun emerged from behind the clouds.

خورشید از پشت ابرها ظاهر شد.
evoke
به یاد آوردن، تداعی کردن
The move evokes a simpler time when life was less complicated.

فیلم، دوران ساده تری را که زندگی از پیچیدگی کمتری برخوردار بود، تداعی می کند.
various
گوناگون، مختلف
There are various way to answer your question.

روش های مختلفی برای پاسخ دادن به سوال شما وجود دارد.
evolve
تدریجا توسعه یافتن، تکامل یافتن
The company has evolved over the years into a multi-million dollar organization.

کمپانی تدریجا طی سال ها به یک سازمان چند میلیون دلاری توسعه یافته است.
interact
اثر متقابل داشتن، تعامل داشتن
Playing a game is a way for a family to interact.

بازی کردن راهی برای ایجاد تعامل در یک خانواده است.
demarcate
تعیین حدود کردن
Responsibilities within the department are clearly demarcated.

مسئولیت ها در این بخش به وضوح مرزبندی شده است (تفکیک وظایف).
orient
تعیین موقعیت، جهت دهی کردن
The mountaineers found it hard to orient themselves in the fog.
کوهنوردان دریافتند که تعیین موقعیتشان (تعیین جهت) در مه دشوار است.

تذکر: این واژه در شکل اسمی به معنای مشرق زمین یا کشورهای شرقی است و متضاد با Occident، به معنای مغرب زمین است.
attribute
مشخصه، ویژگی، نسبت دادن
Organizational ability is an essential attribute for a good manager.

قابلیت سازمانی یک ویژگی ضروری برای یک مدیر خوب می باشد.
integral
اساسی، ضروری
Music is an integral part of the school's curriculum.

موسیقی یک بخش اساسی از برنامه آموزشی مدرسه می باشد.
express
اظهار کردن، بیان کردن
Many of his films express the fears and anxieties of the post-war years.

بسیاری از فیلم های او ترس ها و تشویش های سال های پس از جنگ را بیان می کند.
identify
شناسایی کردن
Scientists have identified the gene that causes abnormal growth.

دانشمندان ژنی را که باعث رشد غیرطبیعی می گردد شناسایی کرده اند.
expose
در معرض گذاشتن، نمایش دادن
The report revealed that workers had been exposed to high levels of radiation.

گزارش نشان داد که کارگران در معرض سطوح بالایی از تشعشع قرار گرفته بودند.
exhibit
نمایش دادن، ارائه دادن
Her paintings have been exhibited all over the word.

نقاشی های او در سراسر جهان به نمایش درآمده است.
Smuggle
قاچاق کردن
She was caught trying to smuggle 26 kilos of heroin into the country.

او در حالی دستگیر شد که تلاش می کرد 26 کیلو هروئین را به داخل کشور قاچاق کند.
Ultimate
نهایی
Complete disarmament was the ultimate goal of the conference.

خلع سلاح کامل، هدف نهایی کنفرانس بود
Crucial
بسیار مهم، حیاتی

Vital, essential
Lerning to work together is a crucial part of the training program.

یادگیری کار گروهی یک بخش اساسی(بسیار مهم) از برنامه آموزشی می باشد.
impose
تحمیل کردن، اعمال کردن
Very high taxes have recently been imposed on cigarettes.

اخیرا مالیات های سنگینی بر سیگار اعمال گردیده است.
distinguish
تشخیص دادن، تمیز دادن(تمایز قائل شدن)
A tiny baby soon learns to distinguish its mother's face from other adults faces.

یک کودک خردسال به زودی یاد می گیرد که صورت مادرش را از صورت های سایر اشخاص بالغ تشخیص دهد.