- Barajar
ActivarDesactivar
- Alphabetizar
ActivarDesactivar
- Frente Primero
ActivarDesactivar
- Ambos lados
ActivarDesactivar
- Leer
ActivarDesactivar
Leyendo...
Cómo estudiar sus tarjetas
Teclas de Derecha/Izquierda: Navegar entre tarjetas.tecla derechatecla izquierda
Teclas Arriba/Abajo: Colvea la carta entre frente y dorso.tecla abajotecla arriba
Tecla H: Muestra pista (3er lado).tecla h
Tecla N: Lea el texto en voz.tecla n
Boton play
Boton play
26 Cartas en este set
- Frente
- Atrás
- 3er lado (pista)
compel
|
مجبور کردن
|
The law will compel employers to provide health insurance.
قانون کارفرمایان را مجبور به تامین بیمه سلامت خواهد کرد. |
impede
|
مانع شدن
|
Rescue attempts were impeded by the storms.
طوفان مانع تلاش های امداد و نجات شد. |
assign
|
اختصاص دادن، نسبت دادن
|
UN troops were assigned the task of rebuilding the hospital.
وظیفه بازسازی بیمارستان به سربازان سازمان ملل متحد اختصاص داده شده بود. |
circulate
|
به گردش درآوردن
|
Hot water circulate through the heating system.
آب داغ در درون سیستم حرارتی می گردد. |
justify
|
توجیه کردن، حق دادن به
|
How can we justify spending so much money on arms?
ما چگونه می توانیم هزینه زیاد تسلیحات نظامی را توجیه کنیم؟ |
authority
|
اختیار، قدرت
|
Only the president has the outhority to declare war.
صرفا رئیس جمهور از اختیار اعلام رسمی جنگ برخوردار می باشد. |
accessory
|
فرعی، جانبی
|
sunglasses are much more than a fashion accessory.
عینک های آفتابی چیزی بیش از یک وسیله جانبی مدگونه هستند. |
resign
|
استعفا دادن، کناره گرفتن
|
He resigned from the company in order to take a more challenging job.
او به منظور پیدا کردن شغلی چالشی تر (جذاب تر) از کمپانی استعفا داد. |
supplementary
|
مکمل، تکمیل
|
Some supplementary finance is available in the firm of grants or loans.
مقداری تامین مالی تکمیلی در قالب کمک هزینه های تحصیلی یا وام وجود دارد. |
circumscribe
|
محدود کردن
limit, restrict, confine |
The president's power is circumscribed by congress and the Supreme Court.
قدرت رئیس جمهور بوسیله کنگره و دادگاه عالی محدود می گردد. |
consist
|
شامل بودن، عبارت بودن از
|
Happiness does not consist in how many possessions you own
خوشبختی شامل اینکه شما چقدر دارایی دارید نمی گردد. |
sophisticated
|
پیچیده، خبره و ماهر
|
The missile has a sophisticated guidance system.
موشک دارای سیستم هدایت پیچیده ای می باشد. |
promote
|
ترفیع دادن، ارتقاء دادن
|
The aim of the meeting is to promote trade between the two countries.
هدف جلسه، ارتقاء (سطح) تجارت بین دو کشور می باشد. |
involve
|
درگیر شدن
|
I prefer teaching methods that activity involve students in learning.
من شیوه های تدریسی را ترجیح می دهم که دانش آموزان را به شکل فعالی درگیر یادگیری می کند. |
comprise
|
شامل بودن، در برداشتن
|
The course comprise a class book, a practice and an audio tape.
دوره شامل یک کتاب کلامی، یک کتاب تمرین و یک نوار صوتی می باشد. |
inclination
|
تمایل
tendency, proclivity |
The military government has shown little inclination to restore democracy.
دولت نظامی تمایل کمی به بازیابی دموکراسی نشان داده است. |
intensify
|
تشدید کردن
|
His mother's death intensified his loneliness.
مرگ مادرش تنهایی او را تشدید کرد. |
detect
|
یافتن، کشف کردن، تشخیص دادن
|
Some sounds cannot be detected by the human ear.
برخی از اصوات قابل تشخیص برای گوش انسان نمی باشد. |
segment
|
تقسیم کردن، بخش، قطعه
|
The salad was decorated with segment of orange.
سالاد به وسیله قطعات پرتقال تزئین شده بود. |
displace
|
جابجا کردن
|
The building of the new dam will displace thousands of people who live in this area.
ساخت سد جدید، هزاران نفر از مردمی را که در این ناحیه زندگی می کردند جابه جا خواهد کرد. |
convention
|
قرارداد، رسم، سنت، همایش
|
convention dictates that it is the who asks the woman to marry him and not the reverse.
سنت (آداب و رسوم) دیکته میکند که این مرد است که باید از زن بخواهد که با او ازدواج کند و نه برعکس!!! |
incorporate
|
جا دادن، یکی کردن
|
We have incorporated a user's guide with the software.
ما راهنمای کاربر و نرم افزار را یکی کرده ایم. (تلفیق کرده ایم) |
abstain
|
خودداری کردن، امتناع کردن
desist, refrain |
He took a vow to abstain from smoking.
او عهد کرد (نذر کرد) که از استعمال دخانیات خودداری کند. |
antecedent
|
مقدم، پیشین
|
Many people feel a great curiosity to find out about their antecedents.
بسیاری از مردم حس کنجکاوی شدیدی نسبت به کشف پیشینیانشان دارند. |
deficient
|
دارای کمبود، ناقص
|
Women who are dieting can become iron deficient.
زنانی که در حال رژیم هستند ممکن است دچار کمبود آهن شوند. |
criteria
|
ضوابط، معیارها
|
The Health Service should not be judged by financial criteria alone.
خدمات بهداشتی (خدمات درمانی) نباید صرفا بر اساس معیارهای مالی مورد قضاوت واقع شود. تذکر: شکل مفرد واژه Criteria به صورت Criterion می باشد. |